تولد 3 سالگی هلنا بانو
دخملی نازم من و بابایی خیلی دلمون میخواست برات یه تولد مفصل بگیریم و تمام فامیل رو دعوت کنیم اما بنا به دلایلی نتونستیم و مجبور شدیم یه تولد کوشولو موشولو واست بگیریم ولی هر چی بود به تو خیلی خوش گذشت عزیز دلم
مهمونامون باباجون و مامان جون و خاله لاله و عمو علی و خانواده شون و عمه طیبه و عمو عظیم
واسه شام غذای مورد علاقه ات رو درست کردم زرشک پلو با مرغ ولی تو اینقده سرگرم بازی بودی خیلی کم غذا خوردی و اون شب هم خیلی لجبازی میکردی و منم حسابی کلافه
بابایی و باباجون رفتن واست یه کیک خرگوشی خوشگل گرفتن منم واسه همین تند تند کارامو کردم بردمت ستاره تا صورتتو واست طراحی کنم تا یه خرگوش خانوم بشی ولی متاسفانه تا رسیدیم خونه بیشتر صورتتو پاک کری نمیدونم چرا ..... اخرشم مجبور شدم صورتتو بشورم
قبل از این عکس مجبور شدم صورتتو بشورم
اصلا اجازه نمیدادی کاری بکنم و همه کارا رو خودت میخواستی بکنی همین که کیک رو اوردن شروع کردی به باز کردن کادوها و اصلا حرف منو گوش نمیدادی
اگه دقت کنین میبینی که همه کادو ها نیمه باز هستش
ولی با همه اینا شب خوبی بود و تو همش در حال رقص بودی
رقصیدن دخملی
کادوها:
من و بابایی واست کلبه گرفتیم
مامان جون و بااجون واست اسکوتر گرفتن که فوق العاده ذوق کردی
عمو بلوز و دامن
عمه طیبه بلوز و شلوار
خاله ها سارافون زرد توپ توپی خیلی ناز که عاشقشی
عشق مامانی که همیشه این لباس رو انتخاب میکنه و خیلی هم خوشل میشه فدات شم
دست همگی درد نکنه ایشالله زنده و شاد باشن